اوایل اسفند بود که سردی و سیاهی گریبانمان را گرفت و مهمان تمام وقتمان شد؛ شب و روزمان شد انتظار؛ انتظار رسیدن خبری از ابراهیم با اینکه چندین سال روز و شبمان در چشم انتظاری و دلواپسی گذشته بود اما جنس این انتظار فرق داشت. از همان ابتدای جنگ ما هم مثل بقیۀ خانواده ها می دانستیم که مثل باران بهار هر لحظه باید منتظر خبر شهادت عزیزمان باشیم ابراهیم عاشق شهادت بود اما می گفت که عاشق شهادت بودن به این معنا نیست که بروی و خودت را به گلوله ها بسپاری تا به شهادت برسی نه عاشق شهادت بودن یعنی آنقدر درراه خدا و دین زحمت بکشی و جهاد کنی تا لایق شهادت شوی. آن وقت است که شهادت، لذت بخش خواهد بود ابراهیم هنوز کارهای زیادی می توانست انجام دهد. هنوز باید سال ها می ماند و می جنگید. آن بدن ورزیده را برای این همیشه آماده نگه می داشت که توان خدمت به اسلام و انقلاب را داشته باشد. باورش سخت بود اما خبر بی خبری که رسید قصۀ انتظار ما هم شروع شد…..
کتاب لبخند اشک جلد دوم
مجموعه دو جلدی کتاب لبخند اشک خاطرات خواهران چهل تن از شهدای معاصر جهان اسلام از کشورهای ایران، لبنان و عراق را روایت میکند.
این کتاب جلد دوم این مجموعه است.
150٬000 تومان
موجود در انبار
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.