برشی از کتاب:
با نزدیکشدن به دروازهی شرقی، تعداد افراد درحال عبورومرور کمتر شد. بُرج مراقبتِ دروازهی شهر و دیوارهایی که از سمت چپ و راست آن امتداد داشتند، نمایان شد. در بلندترین نقطهی بُرج، پرچمی در اهتزاز بود که نشان از شکوه مهاجمان داشت. دروازهی بزرگِ زیر بُرجِ مراقبت، نیمهباز بود؛ نگهبانها جلوی قسمت باز دروازه ایستاده بودند و افرادی را که قصد ورود یا خروج داشتند، بازرسی میکردند. صفی از مردم، هم در جلو و هم در پشت دروازه، صبورانه منتظر بودند.
تارِک طوری که کسی متوجه نشود، گفت: «اسمهایی رو که توی کشتی براتون ساختم، فراموش نکنین! بازهم یادآوری میکنم که ما یه گروه خیمهشببازی هستیم که برای اجرای برنامهمون میخوایم وارد کاروانسرای ماهِ تابان بشیم.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.