شهر هاملین شهری بود که مردم زیادی در آن زندگی میکردند. اما یواش یواش اتفاق وحشتناکی افتاد و آنجا به شهر موشها تبدیل شد. هیچکس خبر نداشت که سروکلهی اینهمه موش از کجا پیدا شده است. خیلی از مردم از شهر هاملین میترسیدند. خیلیها میخواستند از هاملین بروند چون نمیتوانستند در شهری که اینهمه موش داشت، زندگی کنند. تعداد موشها در شهر موشها یا همان شهر هاملین آنقدر زیاد بود که گربهها هم از پسشان برنمیآمدند. اگر در خیابان قدم میزدید، ممکن بود پایتان را روی یک موش بگذارید…
مردم تمام راهها را برای از بین بردن موشها تست کرده بودند اما نتیجهای نگرفته بودند. تا اینکه روزی شهردار اعلام کرد هرکس که بتواند موشها را از شهر بیرون کند، هزار سکه طلا جایزه میگیرد. بعد ناگهان سروکلهی مردی با یک فلوت پیدا شد. او ادعا میکرد که میتواند موشها را از شهر بیرون کند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.