وقتی در بالابر باز میشود، تنها چیزی که توماس به یاد می آورد اسم کوچکش است ولی او تنها نیست. گروهی از پسرهای هم سن و سالش ورود او را به هزارتو خوشامد می گویند. هیچ کس نمیداند چرا به هزارتو آمده یا چه اتفاقی برای جهان بیرون افتاده است. اما ناگهان دختری وارد هزارتو میشود که پیامی به همراه دارد: یا راهی به بیرون پیدا کنید یا همگی هلاک خواهید شد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.