لشکری از دیوها و اهریمنان قدم به دنیای امروز گذاشتند. آخرین دروازه در حال فروپاشی بود که سرانجام سر کرده ی دیوان، شش سر دیو وارد کویر شد.
ابتدا زوزه ای طولانی و بعد نعره ای وحشیانه سر داد، بلندتر از هر زوزه و نعره ای که آدم ها تا آن موقع شنیده بودند.
هاله ی سیاه، نفوذناپذیر و عمیقی که کماریکان را می ساخت، به تدریج شکل فیزیکی به خود می گرفت و شش موجود مجزا را تشکیل می داد: شش دیو نامیرا به سیاهی شب، با وجودی منجمدکننده و چشمانی سرخ چون خون.
بادی سرد و سوزان وزیدن گرفت و طوفانی عظیم از شن و ماسه به پا شد.
شش دیو با صدایی بلند در سیاهی شب نعره زدند: «دروازه ها از بین رفته، مرزها در هم شکسته و دنیای امروز متعلق به ماست، برای همیشه از این لحظه به بعد.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.