این کتاب روایت زندگی لوک گارنر سیزده ساله است که هویتش به عنوان فرزند سوم خانواده مخفی نگه داشته شده. دلیل این اتفاق، منع داشتن فرزند سوم از طرف دولت است که زندگی آزادانۀ لوک را زیر سوال برده.
لوک، مانند یک سایه کاملاً در پرده و در حصار دیوارهای خانه بزرگ میشود و حتی بسیاری از مسئولیتهای او را دو فرزند دیگر خانواده انجام میدهند. او بهخاطر شرایط محیطیاش اغلب تنهاست و از کارهای روزمره و معمولی محروم است.
محل زندگی آنها شهرکی در حال توسعه است. ترس از دیده شدن لوک شرایط را برای او هر روز سختتر میکند و روزبهروز ممنوعیتهای لوک برای پنهان شدن بیشتر میشود. حالا حتی بابت اینکه سرش را از پنجره بیرون آورده هم توبیخش میکنند. خانوادهاش مدام نگران لو رفتن هویت لوک هستند و او از وضعیت خود خسته است. تا اینکه روزی متوجه میشود در خانۀ روبهرویی هم فرزند ممنوعهای وجود دارد. اسم او جن است و برخلاف لوک نمیخواهد سرنوشتش را بپذیرد. آشنایی این دو با هم نقشههای پر مخاطرهای را رقم میزند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.