بخشی از کتاب:
اندک زمانی بعد از اینکه به کرافتن رفتیم، پدرم نخستین کامپیوتر خانهمان را برایمان خرید: یک Compaq Presario ۴۲۵ که در آن زمان ۱۳۹۹ دلار میارزید و البته آن را قسطی و با تخفیف ارتشی خودش خرید. که رفت و با وجود ناراحتی فراوان مادرم، وسط میز ناهارخوری جا خوش کرد. از همان زمانی که سروکلهٔ کامپیوتر در خانهمان پیدا شد دیگر نتوانستند مرا از آن جدا کنند. تا پیشتر از آن، دستکم گاهی بیرون میرفتم و لگدی توی سر توپی میزدم ولی حالا دیگر این کارها بهنظرم ابلهانه میرسید. دیگر همهٔ دنیای بیرون رنگش را باخته و این معنای گستردهٔ دنیای خارج، برایم معنایش را باخته و حالا دنیای وسیعتری را در همان جعبهٔ بیمقدار و کوچک یافته بودم. یک CPU ناچیز ۴۸۶ داشت که ۲۵ مگاهرتز سرعتش بود و سرجمع ۲۰۰ مگابایت فضای هارد دیسک. اما از مونیتورش چه بگویم که رنگی بود: یک صفحهٔ هشت بیتی که یعنی آن هم بیشتر از ۲۵۶ رنگ را نمیفهمید (مونیتورهای امروزی شما چندین میلیون رنگ را پردازش میکنند).
این کامپیوتر رفیقم شد و برادری که هرگز نداشتم و اصلاً عشق اولم. در همان سنی به سراغم آمد که تازه داشتم معنای آزادی را در زندگی درک میکردم و مفهوم وجود چندین وجود مستقل را در یک دنیای واحد. چنان این کشف و شهود برای من عظیم و بزرگ آمد که معنای خانواده و زندگی که پیشتر داشتم دستکم برای مدتی در ذهنم به غبار فراموشی فرو رفت. بهمعنای دیگر، در همین زمان من داشتم نخستین امواج بلوغ را تجربه میکردم. ولی این بلوغی تکنولوژیک بود و تحولات بنیادینی که در من ایجاد کرد، مرا در هرکجا و در وجود هرکسی شکل و پایه ریخت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.