برشی از کتاب:
من و دوستانم دور هم جمع شده ایم تا برای کار گروهی کلاسمان موضوضی انتخاب کنیم، ناگهان گردبادی می وزد و ما از داستان جادوگر شهر اُز سر در
میآوریم! در آنجا دوروتی را می بینیم که او هم مثل ما با گرد باد از مزرعه اش به وسط این قصه آمده اما بسیار نگران است و می خواهد زودتر به خانه اش برگردد.
حالا ما باید این کارها را بکنیم:
. به دوروتی کمک کنیم به خانهاش برگردد.
. کفشهای نقره ای جادوگر خبیث را پیدا کنیم.
. از زندان جادوگر خبیث نجات پیدا کنیم.
. برای مرد آهنی قلب پیدا کنیم.
. برای شیر شجاعت پیدا کنیم.
این بار به خانه برگشتن چندان هم آسان نیست…با من و دوستانم در این قصهی تازه همراه شو.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.