موکش در ومبلی زندگی آرامی دارد و از وقتی همسرش را از دست داده تنها زندگی میکند مستند دوست دارد، چهارشنبه ها به خرید میرود و گاه نگران نوه اش میشود که دائم سرش توی کتاب است. موقع مرتب کردن اتاق همسر مرحومش کتابی پیدا میکند که مال کتابخانه است و از خیلی وقت پیش آنجا مانده.
آلیشیا دختری جوان، باهوش و تا حدی مضطرب است که قرار است در تعطیلات تابستان کتابدار کتابخانه ای باشد. او اتفاقی فهرست کتابی پیدا میکند و به دلایلی ناچار میشود شروع به خواندن کتابهای فهرست کند. هر داستان او را جادو میکند و به لطف کتابها آلیشیا میتواند از حقایق دردناک زندگی اش فرار کند.
اگر دوست دارید، اگر آدمها، گریه کردم از سر غم و اشک ریختن از سر شادی را دوست دارید و عاشق این هستید که غرق در داستان زندگی آدمها شوید، این کتاب را بخوانید.
_دبی جانسون، نویسنده ی کتاب شاید یک روز
«رمان تکان دهنده درباره ی نیروی رمانها که میتوانند در مواجهه با مشکلات خردکننده و در مقابل حس تنهایی برای ما آرامش بخش باشند.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.