روز بعد،نماز که تمام شد عبدالله سراسیمه نگاهش را روی جمعیت گرداند.
مرد کناری نشسته بود و زیر لب چیزی می گفت این روز سومی بود که رسول خدا پیش از آمدن همان مرد،گفته بود (او یکی از اهالی بهشت است)
عبدالله، تمامِ پیش از ظهر را با خیال مرد گذرانده و با خودش عهد کرده بود که پرده از این راز بردارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.