در بخشی از کتاب میخوانیم:
معروفترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحى در دنیاى امروز کمونیسم است. کمونیسم در کجا ظهور کرد؟ با چه مغزى، از مغز چه قومى و از میان چه ملتى پیدا شد و چه ملت یا ملتهایى آن را پذیرفتند؟ کارل مارکس و انگلس دو نفر آلمانى هستند ولى ملت آلمان زیر بار این فکر نرفت، روسیه شوروى رفت. حتى خود مارکس هم پیشبینىاش غیر این بود، خود کشورهاى اروپایى بود، جاى دیگرى را پیشبینى نمىکرد که کمونیسم در آن جا توسعه پیدا کند. برخلاف پیشبینىهاى خودش روسیه شوروى این مسلک را پذیرفت و بعد هم یک کشور و یک سرزمین دورافتاده شرقى و پرجمعیت مانند چین پذیرفت.
پس این موضوع که یک عقیده و یک فکر از محل خودش خارج بشود و برود جاى دیگر و احیاناً در آن جاى دیگر محیط بهترى پیدا کند، جاى عمیقتر براى خودش پیدا کند و بهتر استقرار پیدا کند، یک مطلب تازهاى نیست و اختصاص به اسلام هم ندارد. اسلام جزو آن عقایدى است که در غیر سرزمین خودش یعنى سرزمینى که در آن ظهور کرد، یعنى مکه و حتى حجاز، نفوذ و توسعه بیشترى پیدا کرد.
شما تاریخ چهارده قرنى اسلام را بخوانید. غیر از همان یکى دو قرن اول یعنى زمان ائمه اطهارِ ما که حجاز البته مدینه تا اندازهاى مهد علوم اسلامى بود، هرگز حجاز مهد اسلام نبوده است. حوزههاى بزرگ اسلام همیشه در جاهاى دیگر تشکیل شده است؛ در اروپا و اندلس و اسپانیا تشکیل شده، در بلخ و بخارا تشکیل شده، در هندوستان تشکیل شده است؛ همیشه ملتهاى دیگر بودهاند که پرچمدار اسلام بودهاند. پس این مطلب را هم ما در اینجا بپذیریم. حالا بیاییم وارد اصل مطلب بشویم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.