بخشی از کتاب:
بچهها میدانستم که سرانجام بهار از راه رسیده، بنابراین با اینکه هوا هنوز سوز زمستان داشت و چمن و علف زیر پاهایشان خش خش می کردند، میان زمین و لابلای درختان میدویدند و به امید هوای گرم تر سروصدا میکردند. دو پسر که به همراه خواهر کوچکش آن به سوی نهر روانه شدند، مثل همیشه مجذوب آب بودند. دخترک که تنها ۳ سال داشت و گامهایش به اندازه برادرانش استوار نبود پایش به چیزی گیر کرد و با صورت در آب سرد نهر فرود آمد و..
کتاب دروغ هایی بزرگ در شهری کوچک به نویسندگی دایان چمبرلین و ترجمه ی آیدا کوچکی در ۴۳۱ صفحه از نشر کتاب کوله پشتی چاپ شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.