برشی از متن کتاب “در پناه باران”:
سابین به مادرش اخم کرد و سعی کرد متوجه شود که او دقیقا می خواد چه چیزی را از زیر زبانش بیرون بکشد، انگار ناامیدانه در تلاش بود تا واکنشی را از او بیرون بکشد، انگار که انتظار داشته سابین با دیدنش فورا به طرفش بدود و او را زیر بمباران سوالاتش در مورد خانه قرار بدهد و مثل بچه ی سه چهار ساله از خوشحالی شنیدن خبرهای جدید بالا و پایین بپرد و شاید، اگر یکی دو هفته ی پیش می آمد همین کارها را هم می کرد، اما حالا احساس متفاوتی نسبت به این مکان داشت ودیدن مادرش آن هم آنقدر ناگهانی… خب، اورا به شدت شوکه کرده بود…
اولین رمان بی نظیر جوجومویز، داستان سه نسل از زنانی را تعریف می کند که تجربه های بسیار متفاوتی از عشق دارند.
در دهه 1950 وقتی که جوی فقط بیست و یک سالش است، در یک مهمانی در هنگ کنگ افسر نیروی دریایی خوش قیافه ای به نام ادوارد را ملاقات می کند. او حتی فکرش را هم نمی کرد که بخواهد آن طور عاشق شود. آن دو فورا ازدواج می کنند و جوی تصمیم میگیرد خانه را ترک کرده و به همراه شوهر جدیدش به دور دنیا سفر کند. اما طولی نمی کشد که متوجه می شود زندگی متاهلی فقط آن چیزی که به نظر می رسد نیست…
در سال 1980 دختر جوان جوی که کیت نام دارد، به شکل مرموزی از خانه ی پدری فرار می کند. 15 سال بعد، دختر خود کیت، سابین، در جستجوی پدربزرگ و مادربزرگی که هرگز نشناخته بودشان لندن را ترک می کند. اما وقتی که بالاخره خانواده دوباره دور هم جمع می شوند، تنش های پنهانی آشکار می شوند، زخم های کهنه سر باز می کنند و یک راز تاریک که برای سال ها مدفون شده بود برملا می شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.