برشی از متن کتاب:
فلورنتینو آریزا، پس از دوران پرالتهاب عشقی که با فرمینا دازا داشت و سپس رانده شد و بعد از گشتن پنجاه و یک سال و نه ماه و چهار روز، هرگز نتوانسته بود زن را به فراموشی بسپارد. برای به ذهن سپردن خاطره نخستین عشق خود، نیازی به خریدن تقویم یا خط کشیدن روی دیواره سلول عشق خود نداشت. زیرا تقریبا هر روز، هر رویدادی یا هر بهانه ای، یاد فرمینا را در قلبش زنده می کرد. در هنگام جدا شدن از عشق نخستین، تنها با مادرش، در قسمتی از یک خانه اجاره ای در خیابان پنجره ها زندگی می کرد…
داستان این کتاب درباره ی مردی به نام فلورنتینو آریسا می باشد که عاشق دختری به نام فرمینا دازا شده است اما توسط معشوقه اش طرد می شود ولی با وجود این موضوع این عشق را در قلب خود با وجود بیش از پنجاه و یک سال سن زنده نگه می دارد، این رمان آمیخته با واقعیت و خیال است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.