خشم استاد را کمتر دیده بودمف اما این بار احساس کردم به ناگه آتشفشانی از جوشش خشم و غیرت از دریچۀ مردمک هایش در حال فوران است و رگ های چشمانش به طرز غریبی به خون نشسته.
در این هنگام بود که ناگهان گویا نوری از قلب او همچون صاعقه ای آسمان شکاف بیرون آمد و پرده های زمان و حجاب های مکان را در هم پیچید و تجلی قدرت الهی و نفوذ قلب ولی الله را به عمق ثابتات تاریخ به نمایش گذاشت. تک تک ما در برابر دیدگان حیرت زده مان بیابانی را مشاهده کردیم که گرداگرد آن را سپاهیانی با نیزه های بلند و شمشیرهای بُران احاطه کرده و سید و سالار شهیدان و یارانش در میان آنان به خاک و خون کشیده شده بودند. در این میانه از این کشف و از این ارائۀ حقیقت به دستان تصرف یک ولی الهی، آن جماعت منکر حقیقت، منظره ای از مناظر خونین روز عاشورا را مشاهده کردند و همچون طوفانی کوبنده که ارواح را از اعماق بدن ها بیرون می کشد همه از شدت و هیبت بر زمین افتاده و بیهوش شدند.
و من در آن پردۀ شگفت انگیز از شهود، چشم به آن گودال اسرارآمیزی دوخته بودم که ازل و ابد را در خویش فرو می کشید و در کیان هجده هزار عالم هستی، نور حقیقت و جریان عشق منتشر می کرد….
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.