زنبورک روی گلی وسط باغ نشست. به آسمان پر ستاره نگاه کرد و گفت: « خدایا! توی دنیای به این بزرگی، من خیلی کوچکم، میدانم.» بعد دستهای ریزهمیزهاش را بالا برد و گفت:« ولی خیلی دوست دارم یک کار بزرگ بکنم. یک کار مهم و قشنگ که از ته دل خوشحال باشم و بگویم من این کار را کردم.»
زنبورک از همان زنبورهای عسل است که شیرینی قصهاش از تصویرگری لطیف و قلم کودکانه کلرژوبرت سرچشمه میگیرد.
ماجرا نیز از آرزوی بزرگ او شروع می شود و با آمدن فرشته آرزوها به داستان ما، این کتاب از نشر فرهنگ اسلامی خواندنیتر میشود.
مثلا وقتی که بچهها بشنود:«دخترک خندید و گفت: «چه قدر هم خوب شد! از خدا خواسته بودم برای خوردن سحری خواب نمانم.» دخترک سرش را از پنجره بیرون آورد. این طرف و آن طرف را نگاه کرد ولی زنبورک را ندید…»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.