یکی از مهمترین پرسشها آن است که چگونه انسان دست به توجیه اشتباهات خود میزند و حاضر به پذیرش خطاهای خود نمیشود؟ اینکه چگونه به ورطه پندارهای باطل و موهوم میافتد؟ اینکه چگونه عقل وی به اسارت هواهای نفسانی در میآید؟ اینکه چطور هدایت را ضلالت میپندارد؟ دشمن درون را دوست میگیرد، نقصان را کمال میانگارد، باطل را حق تصور میکند و در یک کلام نظام ارزشی او چنان دگرگون میشود که زشتیها را زیبا میپندارد، بررسی همهجانبه چنین مسائلی نیازمند واکاوی دقیق و همهجانبهای دارد که در این اثر تلاش گردیده به ابعاد گسترده آن پرداخته شود و عوامل تزیین گناه و روشها و آثار آن و نیز راهکارهای مقابله با زینتآرایی گناه مورد بررسی قرار گیرد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: انسانی که شجاعت اعتراف به خطاهای خود را ندارد با ردیف کردن انواع توجیهات، درصدد زینتآرایی چهره خود برمیآید و میکوشد تا خود را متقاعد کند که چیز مهمی اتفاق نیفتاده است و امثال این خطاها از دیگران دائما در حال اتفاقافتادن است…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.