برشی از کتاب:
از روی استفهام و با چشمانی اندک گرد شده به نقره نگاه کرد. مثل آنکه بپرسد: این زن کیست همراه او؟ خیر است انشالله. اما نگاه زن همسایه نیز کمتر از او تعجب انگیز نبود. یک حس باطنی و ناخودآگاه خانم خانه را از ماجرایی ناخوشایند یا لحظههای شوم با خبر کرد. به سرعت برنجش را گرم و کارها را گرد آوری کرد. دستها را با حوله پاک کرد تا نزد شوهرش برود ببیند آن زن کیست؟ غریبه است یا آشنا؟ مسافر است یا مهمان؟
چکاره و چه پیشه است و در هر حال وظیفهی مهمان داری خود را که کدبانوی خانه بود آنطور که باید انجام دهد. نقره در پناه دیوار دزدانه خود را به زیر زمین رساند. خود سید میران پیش از آنکه زنش از در آشپزخانه خارج شود آنجا ظاهر شد:
این آبدار خانه کلیدش کجاست؟ او رنگش تغییر کرده بود. از چشمهای آهو پرهیز مینمود و هنگام گفتن این کلمات دو سه بار ابرویش پرید.
دربارهی کتاب:
در این رمان محمدعلی افغانی با ظرافت قلم از جامعهای که در گذار سنت به مدرنیته وحشت زده عمل میکند و زن ایرانی که میخواهد در عرصۀ جامعه حضور داشته و موثر باشد، ولی فضای مردسالارانه با او برخوردی از سر غریزه و نه اندیشه دارد را به خوبی چنین محیطیی را تصویر میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.